دانشگاه تهران
مطالعات جامعه شناختی (نامه علوم اجتماعی سابق)
1010-2809
2717-3291
24
1
2017
09
23
روانشناسی، حکومتمندی و نولیبرالیسم
9
39
FA
آرش
حیدری
0000-0003-1494-1365
مدرس مدعو دانشگاه علامه طباطبایی
arash.heydari83@gmail.com
10.22059/jsr.2017.63421
مقالة حاضر با هدف بررسی نسبت روانشناسیگری و مشتقاتش با نولیبرالیسم اقتصادی و حکومتمندی به این مسئله میپردازد که الگوهای جدید حیات اقتصادی چگونه از خلال علم روانشناسی سوژههای خود را تأسیس میکند. ایدة بازارخودتنظیمگر در اقتصاد سیاسی برای تأسیس سوژههای خود به سمت تأسیس انسان خودتنظیمگر در علم روانشناسی حرکت کرده و انسان خودگردان را به مثابه انسان سالم برمیسازد. نسبت نولیبرالیسم و روانشناسی با منظر حکومتمندی در وجه نظری مورد بررسی قرار گرفته و نمونههایی از نظریههای روانشناسی در این نسبت مورد بحث قرار میگیرند. با مروری بر الگوهای روانشناسیگری در ایران معاصر در گفتار سیاستمداران و مدیران و همچنین بررسی آمارهایی در باب آسیبهای اجتماعی نشان میدهیم که چگونه معضلات نظاممند و ساختاری به معضلاتی فردی و روحی فروکاسته میشوند و راهحلهای روانشناختی در جهت سیاستزدایی و اجتماعزدایی در لایههای زندگیِ اجتماعی رسوخ میکنند. برآمدن روانشناسیِ عامیانه و رسوخ آن در حیات انسان ایرانی جهت همارزکردن مکانیسمهای روحی و شخصیتی با مکانیسمهای بازار خودتنظیمگر بررسی خواهد شد و نشان میدهیم که چگونه علم روانشناسی در خدمت تحقق این گزاره عمل میکند که هر ایرانی یک شرکت تجاری.
روانشناسی,نولیبرالیسم,حکومتمندی,خودتنظیمی
https://jsr.ut.ac.ir/article_63421.html
https://jsr.ut.ac.ir/article_63421_063dcf1928582048cf7c49c1be0d7ecb.pdf
دانشگاه تهران
مطالعات جامعه شناختی (نامه علوم اجتماعی سابق)
1010-2809
2717-3291
24
1
2017
09
23
گونهشناسی ایستارهای معرفتی دانشجویان نسبت به دین؛(مطالعه موردی دانشجویان دانشگاههای تهران و شریف)
41
77
FA
صابر
جعفری کافی آباد
دانشجوی دانشگاه تهران
saberjafari65@ut.ac.ir
محمد
سیدغراب
فارغالتحصیل ارشد جامعهشناسی از دانشگاه علامه طباطبایی (ره)
seyed466@yahoo.com
10.22059/jsr.2017.63428
یکی از پیشرفتهای جامعهشناسی دین فرارَوی از الگوهای صلب و تکبعدی «دینداری» بهسمت الگوهای پیچیدهتر دینداری یا «دینداریها» است. فاقدقدرمشترکبودن افرادی با الگوهای دینداری متفاوت، امکان مقایسة تطبیقی و اندازهگیری در مقیاسی واحد را سلب میکند. چنین وضعیتی ضرورت گونهشناسیِ نسبتهای مختلف افراد با مقولة دین را توجیه میکند. این پژوهش درصدد گونهشناسی ایستارهای معرفتی دانشجویان نسبت به دین است. بهمنظور تعیین موضع و ایستارهای دانشجویان، صرفاً به وجوه معرفتی و نگرشی دانشجویان تاکید شده است و در مواردی که از مسائل عملی پرسش شده، موضع معرفتی فرد نسبت به مسالة مذکور مدنظر بوده است. دادههای این پژوهش از مصاحبههای عمیق با 50 نفر از دانشجویان دانشگاههای تهران و شریف و در دو مرحله بهدست آمدهاند. در این پژوهش از روش نظریة مبنایی برای تحلیل و طبقهبندی دادهها در جهت دستیابی به الگوی گونهشناسی استفاده شده است. چارچوب مفهومی نیز از رفتوبازگشت میان قیاس (ادبیات نظری موجود) و استقراء (دادههای تجربی حاصل از مصاحبههای مرحلة اول) و در شش محور کلی (نگرش به دین و هستیشناسی، انتظار از دین، معرفتشناسی، انسانشناسی، غایت و معنای زندگی و مبانی اخلاقی) تثبیت شده و مبنای مصاحبههای مرحلة دوم قرار گرفته است. نتایج حاصل از کدگذاری دادهها ذیل محورهای صورتبندیشده در چارچوب مفهومی، در قالب مدلی تحلیلی، الگویی چهار وجهی (راهبردهای هستیشناسانه، راهبردهای معرفتی فرد نسبت به دین، موضع فرد نسبت به کیفیت حضور دین در اخلاق اجتماعی و سیاست و بازتاب ایستارهای معرفتی در اتخاذ راهبرد عملی نسبت به دین) را برای گونهشناسی ایستارهای معرفتی دانشجویان نسبت به دین فراهم کرده است.
گونهشناسی,ایستار معرفتی,دین,دانشجویان,دینداریها
https://jsr.ut.ac.ir/article_63428.html
https://jsr.ut.ac.ir/article_63428_eb53151f81ed75011c38b9904408ef93.pdf
دانشگاه تهران
مطالعات جامعه شناختی (نامه علوم اجتماعی سابق)
1010-2809
2717-3291
24
1
2017
09
23
مقایسه نقش رضاشاه و آتاتورک در توسعه سیاسی ایران و ترکیه
77
99
FA
محمد
فرهادی
استادیار گروه جامعه شناسی دانشگاه رازی
m.farhadi@gmail.com
علی
کاظمی
دانشگاه تهران
kazemiali2010@yahoo.com
10.22059/jsr.2017.63430
این مقاله به بررسی نقش نخبگان سیاسی در توسعة سیاسی ایران و ترکیه میپردازد و در این راستا نقش رضاشاه و آتاتورک در توسعة سیاسی موردمطالعه قرار میدهد و درصدد صورتبندی اشتراکات و تفاوتهای آنهاست. چارچوب مفهومی مقاله بر نظریات نخبهگرایی متکی است و فرض آن بر این حدس استوار است که ویژگیها، باورها و ارزشهای شخصی رضاشاه و آتاتورک، نقشی تعیین کننده در نحوه و نتیجة نوسازی کشورهای ایران و ترکیه داشته است. روش تحقیق مقایسة تطبیقی مؤلفههای ارزشیِ رهبران نوسازی ایران و ترکیه در فرایند نوسازی است. دادههای مقاله از تحلیلهای تاریخی ثانویة مقطع موردنظر برای دو کشور استخراج شده است. روش تحلیل کیفی و متکی بر مقایسة تفاوتها و تشابهات شیوههای مواجهة رضاشاه و آتاتورک با مسائل توسعه است. این مقاله در نتیجهگیری استدلال میکند که سیاست در کشورهای خاورمیانه، با توجه به وضعیت تاریخی و فرهنگی آنها، اقتضائات خاص خود را دارد و تفاوتهای فردی رضاشاه و آتاتورک در تعامل با این خصوصیات موجد تفاوت توسعة سیاسی حاصلشده در دو کشور ایران و ترکیه است.
نخبگان,توسعة سیاسی,رضاشاه,آتاتورک
https://jsr.ut.ac.ir/article_63430.html
https://jsr.ut.ac.ir/article_63430_c4d2a53c98f57a7c6ca065b88597d18f.pdf
دانشگاه تهران
مطالعات جامعه شناختی (نامه علوم اجتماعی سابق)
1010-2809
2717-3291
24
1
2017
09
23
سکنی گزیدن در کلانشهر تهران
101
123
FA
سیاوش
قلی پور
استادیار گروه جامعه شناسی دانشگاه رازی
gholipoor.sa@gmail.com
محسن
قلی پور
دانشجوی کارشناسی ارشد انسان شناسی دانشگاه تهران
m.gholipoor66@gmail.com
10.22059/jsr.2017.63431
این پژوهش در تلاش است تا وضعیت سکنیگزیدن در کلانشهر تهران را با تأکید بر فضای شهری مورد مطالعه قرار دهد. مبنای نظری این پژوهش مبتنی بر آرای مارتین هایدگر در باب سکنیگزیدن است. از نظر هایدگر سکنیگزیدن به معنای مراقبتکردن و محافظت انسانها از یکدیگر، از آسمان و زمین و نگهداشت معانی است. روش این مطالعه کیفی است و تکنیکهای گردآوری دادهها از نوع بررسی اسناد، مشاهده کالبد شهری و تجربة زیسته است. یافتهها نشان میدهند که در دارالخلافة ناصری به دلیل پیوستگی، تراکم و تنوع فضا و مشخص بودن حریم شهر، امکان گردهم آمدن عناصر چهارگانه وجود داشت. اما بهتدریج فرآیندهای متعددی امکان سکنیگزیدن را کمرنگ کردهاند که عبارتند از: 1. توسعه برونزا که سبب پراکندگی محلات مسکونی و جدایی آنها از یکدیگر شده است. 2. بزرگراهها، تقاطعهای ناهمسطح و مترو که امکان در کنار هم قرار گرفتن و تعامل را به حداقل میرسانند و تفرد و تنهایی را دامن میزنند. 3. اولویت منطق سرمایه در بسیاری محلات که سبب از بین رفتن فضاهای عمومی و ازدیاد حوزههای خصوصی شده است. در نتیجه این فرآیند، امکان در کنار هم بودن در بخشهایی از فضای شهری از بین رفته و باهم بودن، محدود به خانه شده است. 4. فضاهای مصرف روزبهروز بیشتر میشوند، آنها ضمن حذف فرودستان، سبب میشوند روایتهای فردی نزد کنشگران این عرصه شکل بگیرد و مشارکت دموکراتیک کمرنگ گردد. 5. علیرغم تکثر رخدادهای تاریخی، آنها بهصورت یادمان در فضای شهری حک نشدهاند و بدین ترتیب حضور گذشته در شهر کمرنگ و یادآور خاطرات تاریخی نیست.
سکنیگزیدن,فضای شهری,توسعه برونزا,فضاهای مصرف,یادمان
https://jsr.ut.ac.ir/article_63431.html
https://jsr.ut.ac.ir/article_63431_ed0f13fc4d156092599551b9262c9e30.pdf
دانشگاه تهران
مطالعات جامعه شناختی (نامه علوم اجتماعی سابق)
1010-2809
2717-3291
24
1
2017
09
23
بررسی استراتژیهای مبارزه و مقاومت فرهنگی گروههای اجتماعی فرودست در برابر سیاستهای فرهنگی اقتدارگرایانه حکومت پهلوی: با تأکید بر مفهوم هراس اخلاقی
125
147
FA
آرمین
حامدی نژاد
دانشجوی دکترای جامعه شناسی فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی
armin_hamedinejad@yahoo.com
نیلوفر
مسجدی زاده
دانشجوی دکتری جامعه شناسی فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی
nl.masjedizadeh@gmail.com
10.22059/jsr.2017.63432
ادوار پهلوی اول و دوم (1304-1357) مصادف با تشکل تاریخی اولین دولتهای مدرن در ایران است که بهصورت گسترده در حوزههای فرهنگی گوناگون از طریق اتخاذ سیاستهای فرهنگی دخالت کردهاند. این سیاستها در جهت فرایند ملتسازی بر ایدئولوژیهای متعددی تنیده و در این راستا تعادل تاریخی ساخت فرهنگی در ایران را بر هم زدهاند. موضوع محوری مقاله حاضر، تبیین چرایی شکست سیاستهای فرهنگی دولت پهلوی و برآمدن گفتمان تازهای از فرهنگ ایرانی توسط گروههای اجتماعی غیر مسلط در آن دوران است که درنهایت به پیروزی انقلاب 1357 انجامید. برای بررسی موضوع و سنجش این سیاستها چارچوب مفهومی متشکل از آراء جان بری درباره «جوامع چند فرهنگی» و آراء بن-یهودا و گود درباره «هراس اخلاقی» برساخته شده و یافتههای پژوهش با روش تحلیل محتوای کیفی اسناد و تحلیل تاریخی به دست آمدهاند. یافتههای پژوهش نشان داد که دولت پهلوی بهعنوان گروه مسلط، ایدئولوژی مدرن-ناسیونالیست باستانی را در راستای ادغام سایر گروههای فرهنگی عرضه کرده و در کنار آن از انواع استراتژیهای جداسازی و محرومیت جهت یکسانسازی فرهنگ ایرانی بهره بردهاند. در مقابل فرهنگهای غیرمسلط راههای گوناگونی ازجمله پذیرش ادغام، مقابله خشونتآمیز، انزوا، ایجاد هراس اخلاقی و احیاء عناصر فرهنگی خود را برگزیده و درنهایت به رهبری نخبگان فکری، هنری و مذهبی، با یکدیگر متحد شده و از طریق احیاء فرهنگ بومی و ایجاد «غرب هراسی» و «حکومت هراسی» فرهنگ مسلط را به حاشیه رانده و جای آن را گرفتهاند.
جامعهشناسی تاریخی,سیاست فرهنگی دولت پهلوی,استراتژیهای فرهنگی,مقاومت فرهنگی,هراس اخلاقی
https://jsr.ut.ac.ir/article_63432.html
https://jsr.ut.ac.ir/article_63432_c35504c426b27891b0725bcbd992c9b0.pdf
دانشگاه تهران
مطالعات جامعه شناختی (نامه علوم اجتماعی سابق)
1010-2809
2717-3291
24
1
2017
09
23
زبان استعاری و بینش جامعه شناختی اِروینگ گافمن
149
170
FA
علی
یعقوبی چوبری
0000-0003-4839-0442
عضو هیات علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه گیلان
aliyaghoobi2002@yahoo.com
10.22059/jsr.2017.63433
تعامل اجتماعی مفهومی انتزاعی است. استعارهها خصلت عینی دارند و برای نشاندادن امر انتزاعی استفاده میشوند. استفاده از استعارۀ نقش در زندگی روزمره در تجسمسازی مفاهیم اجتماعی در بین جامعهشناسان آنگلوساکسون مؤثر بوده است. بیتردید عواملی از قبیل گسترش رسانهای، صنعت فیلمسازی در آمریکا و رویکردهای کنش متقابل نمادین و پدیدارشناسی در ذهنیت گافمن تأثیرگذار بوده است. او با استفاده از استعارههای نقش، تماشاخانه و ... بهمثابۀ امر روششناختی، مفهوم «خود» در زندگی روزمره را تحلیل نموده است. هدف این مقاله تبیین زبان استعاری در تخیّل جامعهشناختی گافمن با توجه به رویکرد نظریۀ معاصر استعارۀ لیکاف است. روش پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی و جمعآوری اطلاعات کتابخانهای است. استعارههای «تئاتر»، «آیین»، «بازی» و «چارچوب» از جمله مهمترین و جامعترین ابزارهای او بودند. اغلب استعارههای گافمن مکان-بنیاد است؛ بدین معنا که او جهان اجتماعی را بهمثابۀ یک میدان یا صحنۀ نمایش، تجسمسازی یا عینیتبخشی کرده است. بر مبنای نظریۀ لیکاف، گافمن استعارۀ تماشاخانه را بهمثابۀ حوزۀ مفهومی مبدأ برای تبیین حوزۀ انتزاعی مقصد (کنش متقابل) استفاده کرده است. در استعارۀ نمایشیِ گافمن زمان با مکان پیوند خورده است؛ زیرا مفهوم زمان به واسطۀ حرکت در مکان درک میشود. وی گاهی تنها به یک استعاره پرداخته و گاهی به رابطۀ بین چند استعاره توجه کرده است.
زبان,استعاره,بینش,جامعهشناختی,گافمن
https://jsr.ut.ac.ir/article_63433.html
https://jsr.ut.ac.ir/article_63433_d02e4aff266ad842729356479db00272.pdf
دانشگاه تهران
مطالعات جامعه شناختی (نامه علوم اجتماعی سابق)
1010-2809
2717-3291
24
1
2017
09
23
رَویههای به گفتمان درآوردن نحوة پوشش زنان پس از انقلاب اسلامی
171
203
FA
همایون
مرادخانی
دانشگاه رازی
ho.moradkhani@gmail.com
10.22059/jsr.2017.63435
تصور رایج دربارة وضعیت پوشش زنان پس از انقلاب اسلامی نزد اغلب منتقدان سیاستهای حجاب این است که طی سه دهة اخیر، نظام سیاسی صرفاً با تکیه بر سازوکارهای سرکوب به تحمیل پوشش دلخواه خود - پوششی که برگرفته از دستورات مندرج در متون دینی است - مبادرت ورزیده است؛ تصوری که با بدیهی فرض کردن سرکوب زنان در حوزة پوشش، نهتنها مکانیسمهایی را که در این زمینه عمل کرده از نوع سرکوب قلمداد میکند، بلکه بر آن است تا با توسل به گفتمان مخالف، مانع از پیشروی ساز و کارهایی شود که تا به امروز موانع چندانی بر سر راه خود تجربه نکردهاند. اما به نظر میرسد که مسئلهزا کردن نحوة پوشش زنان در دهة منتهی به انقلاب و پس از آن، اغلب به واسطه گفتمان و در گفتمان صورت گرفته است؛ آن هم نه صرفاً یک گفتمان خاص، بلکه شبکهای از بهگفتماندرآوردنهای متنوع که ریشه در کانونهای مختلف تولید گفتمان و قدرت داشته است؛ به گونهای که گاه تلاش برای محو نشانههای رژیم پیشین بوده که حجاب را به گفتمان درآورده، گاه جنگ بوده که حجاب را در پیوند با گزارههای مربوط به ایثار و شهادت تحت تعقیب گفتمانی قرار داده، گاه پیچیدگی جمعیت و سعی در وقوف بر نظمپذیری خاص آن بوده که میل به فراهم آوردن دانشی از حجاب را زنده کرده و به تولید گفتمانی علمی دربارة آن منجر شده، و گاه هم نگرانی از اثرات تکنولوژیهای مولد حجاب بوده که سخنگفتن از آن در قالب گفتمان تهاجم فرهنگی را سبب گشته است و در این اواخر هم گفتمان جامعة مدنی و بعدتر، گفتمان خُردترِ مُد بوده که حجاب را احاطه کرده است. در هر صورت یک چیز مسلّم است و آن اینکه حجاب در متن همین گفتمانها است که واقعیتی اجرایی پیدا کرده است و نه به واسطة ساز و کارهای سرکوب.
حجاب,گفتمان,عقلانیت سیاسی,اراده به اداره کردن,سوژة پوشش
https://jsr.ut.ac.ir/article_63435.html
https://jsr.ut.ac.ir/article_63435_27ceda6a1a17d64c14c456880622f998.pdf
دانشگاه تهران
مطالعات جامعه شناختی (نامه علوم اجتماعی سابق)
1010-2809
2717-3291
24
1
2017
09
23
سیاست اجتماعی به عنوان متن و گفتمان
205
227
FA
کرم
حبیبپور گتابی
عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی
karamhabibpour@yahoo.com
10.22059/jsr.2017.63440
بازشناسی مفاهیم و شناخت درستِ دلالت ضمنی آنها، یکی از پیششرطهای کاربست آنان در بافتهای گوناگون است. مقالة حاضر با رویکرد تحلیلی و نظری، ضمنِ بهپرسشگرفتنِ تعاریف متعارف از سیاست اجتماعی، با رویکرد تحلیل انتقادی، سیاست اجتماعی را تلفیقی از متن و گفتمان معرفی و آن را براساس دو خصیصة <strong><em>متنی </em></strong>و<strong><em> گفتمانی</em></strong> مفهومسازی میکند. در این معنا، سیاست اجتماعی مبتنی بر روابط قدرت و جنبهای از عقلانیتِ حکومت و دستگاه ایدئولوژیک آن است. این در حالی است که تمامی تعاریف متعارف از سیاست اجتماعی، فارغ از لنز هستیشناسانه درباب حقیقتِ سیاست اجتماعی، یا آن را به عنوان ابزاری برای نیل به توسعه دیده (نگاه کارکردی) و یا در قالب تعاریفی هدفگرا، صرفاً بر اهداف آن (نگاهی هدفمحور) تأکید میورزند. مقاله، ضمن تقابل این دو رویکرد، مفهومپردازی جدیدی از سیاست اجتماعی ارائه کرده و افقهای جدید و بیشتری را در عرصة نظریه و پژوهش در زمینة سیاست اجتماعی میگشاید.
سیاست اجتماعی,متن,گفتمان,صورتبندی و کردار گفتمانی
https://jsr.ut.ac.ir/article_63440.html
https://jsr.ut.ac.ir/article_63440_603d9c2564149ec21695beb9262b4962.pdf
دانشگاه تهران
مطالعات جامعه شناختی (نامه علوم اجتماعی سابق)
1010-2809
2717-3291
24
1
2017
09
23
مطالعۀ تحولاتِ نهادی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
229
257
FA
محمد
احمدیان هروی
کارشناس ارشد مرمت و احیای بناها و بافتهای تاریخی
ravi.mohamad@ut.ac.ir
سیدمحمد مهدی
خویی
عضو هیئت علمی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی
10.22059/jsr.2017.63523
«بازار آزاد» غالباً با عنوان مکتبی اقتصادی و با اصطلاح «علمِ اقتصاد» شناخته میشود، اما حوزه نفوذ آن از مسائل اقتصادی فراتر میرود و مدلِ ساماندهی خود را به امور فرهنگی و اجتماعی نیز تسری میدهد. در سه دهه گذشته، به دنبال تسلط نگرش بازار آزادی بر برنامههای توسعه کشور، به مرور این منطق وارد حوزههای شهری و معماری نیز شده است. مجموعۀ این تغییر سیاستها و نگرشها سبب شد که فضاهای عمومی شهری و مکانهایی که با عنوان «میراث فرهنگی» شناخته میشدند، همچون حوزههای جدید بازاری تعریف شوند و در نتیجه منطقِ سرمایهگذاری و سودآوری اقتصادی، تبدیل به گفتمان مسلط برای مداخله، مدیریت و دگرگونی این حوزهها شود. مقالۀ حاضر در پی آن است که تحولات گفتمانی عرصۀ میراث فرهنگی را که به ویژه در سه دهه گذشته، به دنبال تسلط این نگرش بر برنامههای تاثیرگذار توسعه و مدیریت اقتصاد کلان کشور رخ داد، از خلال تحولات نهادی دهههای اخیر در «سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری» پیگیری کند. نقطۀ عطف این تحولات در حوزه میراث فرهنگی، ادغام دو سازمان میراث فرهنگی و سازمان ایرانگردی و جهانگردی در سال 1382 بود که تحولات بسیاری را در حوزه حفاظت از آثار فرهنگی و تاریخی در پی داشت. گسترش منطق گردشگری به حوزه میراث فرهنگی، ناگزیر تسلط منطقِ بازار صنعت گردشگری را بر مدیریت و ساماندهی آثار تاریخی و همچنین پهنههای قدیمی شهرها در پی داشت. بنابراین تلاش شده تا با نگاهی به تحولات نهادیِ این سازمان در سه دهه گذشته، شمایی کلی از وضعیت نهادهای مرتبط با امور میراث فرهنگی تحت لوای صنعت گردشگری ترسیم شود.
میراث فرهنگی,گردشگری,تغییرات نهادی,اقتصاد بازار آزاد
https://jsr.ut.ac.ir/article_63523.html
https://jsr.ut.ac.ir/article_63523_f6884496d75fd3b0dd89fb9342c0e46b.pdf
دانشگاه تهران
مطالعات جامعه شناختی (نامه علوم اجتماعی سابق)
1010-2809
2717-3291
24
1
2017
09
23
فراتحلیل مشارکت سیاسی دانشجویان ایرانی: مطالعه اثربخشی عوامل تبیینکننده
259
290
FA
احمد
نادری
عضو هیات علمی دانشگاه تهران
anaderi@ut.ac.ir
10.22059/jsr.2017.63556
مشارکت سیاسی بخشی از رفتار اجتماعی محسوب میشود و یکی از ارکان و شاخصهای عمده توسعه سیاسی به شمار میرود و رابطه تنگاتنگی با مقبولیت نظامهای سیاسی دارد. مطالعه حاضر که به بررسی مشارکت سیاسی دانشجویان میپردازد، با روش فراتحلیل انجام گرفته است. همچنین نظریههای سلسلهمراتب مشارکت سیاسی راش و میلبراث و نظریههای مشارکت سیاسی هانتینگتون و وربا مورد مداقه واقع شده است. یافتههای مطالعه نشان میدهد که میزان مشارکت سیاسی دانشجویان نسبت به مشارکت سیاسی کل جامعه بیشتر است، بااینحال، بیشتر دانشجویان در سطوح پایین سلسلهمراتب مشارکت سیاسی یعنی شرکت در انتخابات و پیگیری اخبار سیاسی فعال هستند و تنها درصد کمی از دانشجویان مشارکت سیاسی فعالانه دارند. مشارکت سیاسی دانشجویان تحت تأثیر عوامل تبیینکننده عینی، انگیزشی-ذهنی، فرهنگی-اجتماعی و همچنین عوامل نهادی است؛ بهطوریکه مردان بیش از زنان در سیاست مشارکت میکنند؛ پایگاه اجتماعی-اقتصادی خانواده و محل سکونت دانشجویان تأثیری بر میزان مشارکت سیاسی دانشجویان ندارد؛ کنشگرانی که به نهادهای سیاسی اعتماد دارند مشارکت سیاسی بیشتری دارند؛ افزایش بیگانگی سیاسی از میزان مشارکت سیاسی میکاهد؛ بااینحال آموزش سیاسی منجر به افزایش آگاهی و کنش سیاسی میشود؛ قومیت دانشجویان بر میزان مشارکت سیاسی آنها تأثیر میگذارد، همچنین دانشجویان با تعلقات دینی بالا، مشارکت و کنش سیاسی بیشتری دارند؛ خانواده، فضای آموزشی، عضویت در تشکل دانشجویی، و دانشگاه محل تحصیل نقش مهمی در جامعهپذیری سیاسی و مشارکت سیاسی دانشجویان دارد؛ تأثیر رسانههای جمعی (تلویزیون) بر مشارکت سیاسی خیلی ضعیف است؛ و استفاده علمی و خبری از رسانههای دیجیتال بر مشارکت سیاسی دانشجویان اثرگذار است.
مشارکت سیاسی,عوامل عینی,عوامل انگیزشی,عوامل فرهنگی و نهادی
https://jsr.ut.ac.ir/article_63556.html
https://jsr.ut.ac.ir/article_63556_14cd4cf1ab9619bd613d7d5ea69f61e1.pdf
دانشگاه تهران
مطالعات جامعه شناختی (نامه علوم اجتماعی سابق)
1010-2809
2717-3291
24
1
2017
09
23
زمینۀ فکری و اندیشۀ ادبی میخاییل باختین
291
317
FA
نادر
امیری
گروه جامعه شناسی دانشگاه رازی
amirinad@gmail.com
10.22059/jsr.2017.63987
میخاییل باختین را از پیشگامان نظریه ادبی مدرن میدانند. او از معدود اندیشمندانی است که در زمینه ریشههای ژانری رمان دست به مطالعه و نظریه پردازی زده است؛ حاصل این مطالعات نظریۀ گفتگو است که امروزه نه تنها در ادبیات بلکه در اغلب حوزههای علوم انسانی کاربرد یافته است. در این نوشته سعی شده است با توجه به زمینۀ تاریخی و اجتماعی که باختین در آن میزیست، چشماندازی به زمینۀ فکری او باز شود. درک باختین از گفتگوگرایی، ریشههای فلسفی اندیشۀ او، مشارکت وی در نظریه ادبی مدرن و همچنین نگرش فرهنگی باختین به بوطیقای ادبی از محورهای اصلی این نوشته هستند.در این نوشته تلاش شده است ضمن بررسی تحولات فکری معاصر باختین از یک سو و مطالعۀ آثار خود او از سوی دیگر، عناصر اصلی شکلدهندۀ بوطیقای او استخراج و نشان داده شود باختین چگونه با ارائۀ بازتعریفی پویا از مفاهیم ایستای زبانشناسی توانست مفهوم گفتگو را همچون سنگبنای مناسبات انسانی توسعه دهد.
گفتگو,میخاییل باختین,بوطیقای ادبی,فرازبانشناسی,بینامتنیت,هتروگلسیا (دگرمفهومی),چندصدایی
https://jsr.ut.ac.ir/article_63987.html
https://jsr.ut.ac.ir/article_63987_7b12755789c8561dfed284edab32aafb.pdf