"این تغییر در درک پارتو از مفهوم مزبور ممکن است تا حدی به خاطر آثار گاتانو موسکا Gaetano Mosca باشد که برای اولین بار تمایزی منظم(سیستماتیک)بین گروه گزیده و تودهها قایل شده و کوشیده است تا بر این پایه علم سیاست جدیدی به وجود آورد -هرچند که در مورد گروه گزیده و تودهها اصطلاحات دیگری به کار میبرد. »تفاوتی که این تعریف با مفاهیم پارتو و موسکا دارد آنست که در اینجا گروه گزیدهء سیاسی از دیگر گزیدگانی که در اعمال قدرت نفوذ کمتری دارند متمایز شدهاند، هرچند که این گزیدگان ممکن است دارای نفوذ اجتماعی قابل توجههی باشند. اگر قرار باشد که اصطلاح کلی گروه گزیده را به این گروههای عامل اطلاق کنیم،آنگاه محتاج اصطلاح دیگری برای اقلیتی خواهیم بود که بر جامعه حکمرواست و درست به همان معنای قبلی گروهی عامل محسوب نمیشوند و در عین حال دارای چنان اهمیت فوق العادهء اجتماعی است که داشتن نام مستقلی را ایجاب مینماید. تضاد بین ایدهء گزیدگان و ایدهء دموکراسی را میتوان به دو صورت بیان داشت:یکم، تأکیدی که در نظریههای مربوط به گروه گزیده بر عدم تساوی استعدادهای فردی وجود دارد درست برخلاف جهت اساسی فلسفهء سیاسی دموکراتیک است که بیشتر مایل به تأکید بر نوعی تساوی اولیه بین افراد است؛و دوم،عقیده داشتن به اقلیتی حاکم با فرضیهء دموکراتیک حکم روایی اکثریت متضاد است."