سه مفهوم اساسی در روانشناسی یونگ

نوع مقاله : علمی وپزوهشی

نویسنده

10.22059/jsr.1970.93101

چکیده

پس مفاهیم بنیادی یا نوعی با نماد یک فرق اساسی دارند: نماد کاملا مجرد نیست بلکه در عین حال مجرد و متجسد یا متجسم( )است،از اینرو،مجردترین مناسبات و مفاهیم نوعی روان اگر به صورت اشکال و اشیاء خاص(که هم‌ می‌توانند عینی باشند،چون صور انسانی و حیوانی و نباتی،یا ذهنی از قبیل دایره، مکعب،صلیب و غیره)مجسم نشوند،به صورت حوادث و وقایعی ظهور می‌کنند که می‌توان در یک رشته تصاویر نمودارشان ساخت. بدینسان،آرزوی‌ زنا با محارم دوگونه تعبیر می‌شود:یا نیروی روانی به سبب ناتوانی آدمی در انجام وظیفه و تکلیفی در زندگانی و ترسی که برانگیختهء این ناتوانیست به سوی نخستین مراحل دوران کودکی‌ رجعت کرده است،یا اینکه خیال زنا با محارم فقط صورت نمادی دارد و،در واقع،همان صورت‌ نوعی به همسری گرفتن مادر است(نماد پیوستگی و اتحاد«من»با جنبهء ناخودآگاه آن)که در تاریخ روانی بشر نقش بسیار عمده و مؤثری داشته است. در این مورد می‌توان گفت که نماد مرده است،چون دو عنصر جدا شده از هم هرکدام به راه خود می‌روند یا با یکدیگر در گیرودار می‌شوند و مادهء خاصی که محتوای ناخودآگاهی از آن فراهم آمده، از فیض نیروی هشیاری،که خلاق صور و اشکال و نظام‌بخش و سازمان‌دهنده است،بی‌نصیب‌ می‌ماند و هشیاری که از سرچشمهء زایندهء ناخودآگاهی سیراب نمی‌شود،سست و ناتوان می‌گردد. البته محتوای خودآگاهی جمعی نماد نیست بلکه مفاهیم عقلی است،و با وجود این چون براساس صور نوعی استوار است ناچار هسته‌های نمادی نیز دارد. از اینرو،می‌توان اصطلاحات صورت نوعی،عقده،و نماد را تا اندازه‌ای مترادف دانست و یکی را به جای دیگری به کاربرد،اما اگر بخواهیم به نحوی دقیقتر قلمرو هریک از این مفاهیم را باز شناسیم باید عقده‌های ناهشیاری جمعی را،که در واقع جزء صور نوعی و نمادها به شمار می‌آیند،از عقده‌های ناهشیاری فردی جدا کنیم."

عنوان مقاله [English]

.

نویسنده [English]

  • Jalalodin Satari
چکیده [English]

.