سیری در گرایش های امروزین جامعه شناسی در امریکا

"بر این نظریه نیز ایراد گرفته‌اند که حرکت تاریخی جوامع و ساخت اجتماعی را در تحلیل خود راه نداده و روابط متقابل نهادها و سازمانهای اجتماعی را نادیده گرفته‌ علل اصلی نزاع را که در توزیع نابرابر منابع و ثروت و قدرت نهفته است،نشناخته و آنرا که در شرایط خاصی در جامعه روی می‌دهد امر ذاتی جوامع دانسته است. آنها با این ادعا که جامعه‌شناسی باید حوادث روزمره را مطالعه کند اذهان را متوجه خود می‌کنند ولی با تحلیل‌هایشان آشفتگی‌ها ذهنی فراوانی برمی‌انگیزدآنها شدیدا مخالف تعمیم نظریه‌های‌ دگرگونی بنیانی در جامعه هستند زیرا بغلط معتقدند که هر فرد آزادانه می‌تواند سرنوشت‌ خود را تعیین کند. زیرا غرض از مطالعه روابط شخصی نیست بلکه مطالعه نیروهای تاریخی‌ و اجتماعی است که بر وی تأثیر دارد و انسان نیز بنوبه خود آنها را شکل می‌دهد بنابراین‌ در جامعه‌شناسی علمی تنها خود پدیده بصورت یک امر انتزاعی مطالعه نمی‌شود بکله کارکرد مکان،معنی اجتماعی و توسعه تاریخی آن نیز مورد مطالعه قرار می‌گیرد. مثلا چرا فلان حادث‌ را باید مطالعه کرد و از حادثه‌ای دیگر غافلی ماند،چه کسی باید تشخیص دهد که این حادث‌ با معنی است و آندیگری بی‌معنی؟بعلاوه چگونه می‌توان در مطالعه یک پدیده اجتماعی‌ اوضاع تاریخی و مجموعه عواملی که آنرا ایجاد کرده‌اند نادیده گرفت؟و بالاخره چگونه‌ می‌توان از تعمیم قوانین اجتماعی سرباز زد و برای دگرگون کردن جامعه دم فروبست. تصویری که این مکاتب از انسان و زندگی اجتماعی‌ بدست میدهند تصویری محافظه‌کارانه است که جریان توسعه تاریخی و ساخت جامعه و دگرگونیهای بنیادی نظامهای اجتماعی را نادیده میگیرند و روی عوامل موقعیتی و غیرواقعی‌ تأکیید میکنند."