عالمان سیاسی بیشتر به کارکرد سیاسی شهرها علاقمندند و مطالعات خود را در چنین حوزههائی متمرکز میکنند آنها دربارهء انواع حکومتهای محلی و شهری تحقیق کرده و رابط سیاسی بین شهرها و پایتخت را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند و با اینکه کارکرد سیاسی شهر را نمیتوان ندیده گرفت و در واقع اهمیت آن روز بروز بیشتر میشود ولی استفاده از آن بعنوان فرمول بندی تعریف شهر جنبه عملی ندارد. از طرف دیگر زندگی شهری برای ارتزاق بر روستاها متکی است و شهر نیز بمنزلهء مرکز مبادلات در کل منطقه بحساب میآید از اینرو جغرافیدانان در مطالعات خود بر ارتباط متقابل ایند و،تکیه کردهاند. ولی باز همه این کوششها نتوانسته است به فرمول بندی تعریفی جامع از شهر منجر شود زیرا اولا در موضوعاتیکه بیشتر مورد مطالعه جغرافیدانان است(اقتصادی و فیزیکی) اطلاعات سادهتر و مفصلتر بدست میآید در حالیکه کسب اطلاعات و مقدار و چگونگی آن در مسائل اجتماعی بس مشکلتر و پیچیدهتر است ثانیا نمیتوان فقط از دیدگاه اقتصادی یا فیزیکی شهرها را مطالعه کرد و جدا کردن جنبه اجتماعی کار عملی نیست. با اینکه پدیده پیچیدهای مثل شهر بر طبق این چهارچوب از نظرهای مختلف تعریف شدنی است(هر تعریف ویژگیهای دارد) ولی میتوان دو ملاک اساسی متقابل زیر را برای این غرض بکار گرفت: 1-ملاک قانونی و حقوق (legal) 2-ملاک طبیعی (natural) ملاک قانونی و حقوق شهر را بعنوان یک واحد حکومتی توصیف میکند در حالیکه ملاک طبیعی آنرا بصورت یک وجود اجتماعی-طبیعی Natural-social entits بحساب میآورد."